سیفیآزاد: اگر کپی آوای باران بودیم مخاطب ما را دوست نداشت
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۰۴۸۰۲۳
کپیبرداری با اقتباس یا الهامگرفتن خیلی تفاوت دارد. مطمئن باشید اگر کپی برابر اصل آوای باران بودیم مخاطب ما را دوست نداشت، چون جنس فیک هیچگاه جذاب نیست. این از نظر ما مذموم است.
در کارنامه کاری رحمان سیفیآزاد، تنوع حرف اول را میزند. از کارگردانی نمایش «شایعات» گرفته تا کارگردانی «ماجان» و نویسندگی «من مادر هستم».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از کهنالگوها یا مدلهای داستانی که خیلی علاقهمند و طرفدار دارد تقابل فقیر و غنی است و در سالهای اخیر این علاقه بیشتر هم شده است. قبول دارید که این امر بنا به شرایطی که هر جامعه دارد کاهش و افزایش پیدا میکند؟
اصولا موضوعات موردعلاقه مردم در کارهای نمایشی نهفقط در این حوزه موضوعی بلکه در موضوعات مختلف هم بنا به شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی هر کشور و حال و هوای روز جامعه هر کشوری متفاوت میشود و گرایش آن بیشتر یا کمتر میشود. در جامعه فعلی ما هم یکی از موضوعاتی که همواره مدنظر بوده بحث فقیر و غنی و عدالت اجتماعی بوده است، با این تفاوت که جزء دغدغهها و آرمانهای نظام جمهوری اسلامی این بوده است که بتواند به تحقق عدالت اجتماعی که یکی از آرمانها بوده است، دست پیدا کنیم؛ بنابراین در این شرایط اقتصادی که شکاف طبقاتی بهشدت گسترش یافته است، میتوان گفت این موضوع دغدغه کسان بیشتری از جامعه است و دغدغه حتی مسئولان کشور است، پس میتوان این را درست دانست؛ و این موضوع شاید در دهه ۶۰ به این میزان دغدغه مردم نبود.
دهه ۶۰ اصولا چنین شکاف اقتصادی و طبقاتیای وجود نداشت، ضمن اینکه همدلی بهدلیل وقوع انقلاب و فضای معنوی که بر جامعه حاکم بود و دفاع مقدس و همدلی و همگنی جامعه بیشتر از الان بود. ما یک هدف و دشمن مشترک داشتیم. دشمنی ملموس که باید با آن میجنگیدیم و دشمنان زیادی که همه همگن علیه آن بودیم و تمام هموغم ما بر دفع دشمن و کسانی که برای کشور مشکل ایجاد میکردند، صرف شد؛ بنابراین همدلی وجود داشت و همه مثل هم زندگی میکردند و حتی اگر دارا بودند تظاهر به اشرافیت نمیکردند. میدانستند این تظاهر خریدار ندارد و قبح هم محسوب میشود، ولی الان برعکسشده و تظاهر به اشرافیگری قبح نیست و حتی ارزش جعلی شده است. اینها ارزشهای واقعی انسانی و اجتماعی نیست، بلکه بهدلیل شرایط اقتصادی و نیازمندیها جعلشده است.
سینما معمولا در این سالها یا راوی این تقابل فقیر و غنی بوده است یا در جاهایی به شکل افراطی قاضی بوده است. آیا جایی از این دو حالت خارج شدیم یا خیر؟ این دو حالت اساسا چقدر کمککننده بوده است؟
اصولا یک بخش از این اتفاق برای گریزناپذیربودن، از لوازم ژانر یک کار نمایشی است که معمولا بهصورت ملودرام یا طنز است و در هر دو اغراقی وجود دارد، ولی در بازنمایی واقعی کار اصولا معتقد هستم فیلمساز قاضی نیست، فیلمساز تحلیلگر هم نیست. نباید جایگاه را اشتباه گرفت. فیلمساز منعکسکننده زیرمتن جامعه خود برای گفتمان جامعه خود به دنیا است. برای اینکه گفتمان شکل گیرد باید زیرمتنی جامعه داشته باشد؛ بنابراین هرکدام از این روشها که رخ داده، خطاست. راوی افراطی و تفریطی غلط است، راوی قاضی بودن هم غلط است. در این قسمت یک جنس فیلمسازی و ژانرهایی داریم که چه کمدی و چه ملودرام، گاهی اوقات بهدلیل داستانپردازی مجبور به اغراق یا دچار افراط و تفریط میشوند. درواقع از آن موضوع ابزاری برای زمینه داستانی خود میسازند. یک دسته نیز فیلمسازی رئالیستی نزدیک به سینمای مستند و غیرداستانی است که میتواند واقعیتهای اجتماعی را منعکس کند و راوی صادق باشد، نه راوی قاضی!
و راهحل هم باید ارائه دهد؟
راهحل کار فیلمساز نیست، چون متخصص موضوع نیست. اگر راهحل هم بدهد اشتباه است، یک راهحل احساسی میدهد؛ و گفتن علتها هم کار اشتباهی است؟
اینها را باید براساس نظرات کارشناسان اجتماعی و سیاسی و هر موضوع دیگری داشته باشد و تحلیل کند. ما کارشناس نیستیم که بگوییم علتها بهنظر اینچنین است. ممکن است من تحلیل شخصی داشته باشم، ولی این تحلیل شخصی من ارزش آماری و علمی و پژوهشی ندارد. تحلیل شخصی بنده است. یک بار براساس آمار و پژوهشی که دراختیار دارم به علل و عوامل میرسم و زمانی تحلیل شخصی من است. تحلیل شخصی ارزش شخصی دارد و راهحل شخصی هم ارزش شخصی دارد، ولی ارزش نسخهپیچی برای کل جامعه را نمیتواند داشته باشد، چون جایگاه آن اینچنین نیست. اینها هر یک جایگاهی دارند. بهنظر من در جامعه ما گاهی اوقات و برخی مواقع نیز خیلی اوقات حیثیت افراد تفکیک نمیشود، یعنی مثلا منتقد، روزنامهنگار یا فیلمساز پای خود را فراتر میگذارد و میگوید من راهحل میگویم. او نمیتواند راهحل ارائه دهد، چون کارشناس نیست. مگر اینکه پیش از این، فیلمساز باید محقق این کار باشد و پژوهش علمی کرده باشد و گزارش علمی بدهد که این از گزارش احساسی دادن متفاوت است و بازتاب دریافتهای اجتماعی را بروزدادن نه راهحل است، نه علل است، بلکه فقط دریافت و هشدار است.
نهایتا میتواند واکنش باشد.
بله، درست است.
با تمام این تعاریف چه شد بهسمت ملکه گدایان رفتید؟ قرار است بازتاب این بخش از جامعه باشید؟
قاعدتا آنچه برای ما در این موضوع اهمیت دارد بحث کودکان کار و مسائل و مشکلاتی که دارند و چندوچون آن را تصویرکردن است. صحبت این است که دو مطلب داریم. اول خود کودکان هستند که کار میکنند، چه در قالب باند باشند یا مجبور باشند برای درآمدزایی و ارتزاق سالم و حلال این کارها را انجام دهند. خود کودک بیگناه است و بهدنیا آمده که زندگی کند، استفادهای که از این کودک میشود به آن موضوعیت میدهد. یعنی شامل باند یا غیرباند میشود. ارزشهای اجتماعی بچه فرقی نمیکند و بههرحال حق حیات دارد و کودکان کار هم نباید کار کنند، ولی چارهای نیست. پس یکسری کمبودها و مسائل از پایه نهادهای اجتماعی تا بحثهای اقتصادی و عوامل دیگر اجتماعی باعث میشود این قشر ایجاد شود. ما با نشان دادن به آن نهادها آلارم میدهیم که نتیجه خروجی این رفتارهای شما بچههایی میشوند که قربانی هستند. این قربانیبودن یکسری در کار باند است، یکسری ناچارند بهخاطر اقتصاد خانواده کار کنند. از جاهایی که کمبود شغل است و هزینهها زیاد است، مجبورند به شهر بیایند و کار کنند. فاز بعدی این مساله این است که مردم جامعه را از این وضعیت آگاه کنیم که درنهایت بگوییم ما فارغ از نهادهای اجتماعی باید این بچهها را مورد توجه قرار دهیم و در قالب کمکهای فردی به این بچهها کمک کنیم و کسی که دست نیاز به سوی مردم دراز میکند لزومی ندارد کنکاش کنیم که چهکاره است یا باندی در میان است؟ ما مسئول و مفتش نیستیم. حاکمیت و دولت و مفتشین و نیروی انتظامی این وظیفه را دارند و وظیفه ما کمککردن به نیازمندی است که دست نیاز بهسوی ما دراز میکند. این وظیفه دینی، اخلاقی، انسانی و اسلامی ماست.
فارغ از اینکه آنسو چه اتفاقی میافتد؟
اگر ما نشان دهیم بچهای در باند است بدین معنا نیست که مردم پول ندهند و کمک نکنند، بلکه معنیاش این است به نهادهای اجتماعی نشان دهیم از این بچهها سوءاستفاده میشود و این بچه سالم کار میکند و مثل هر بچه دیگری دارای حقوق اجتماعی است و باید بدان رسیدگی کرد. این هشدارهای پیرامونی است که مربوط به شهرداریها و نهادهای مختلفی که باید وظایف خود را انجام دهند. یک سو این است که نادیده گرفته میشود ما موظف هستیم به همنوع کمک کنیم، چه از نظر دینی و چه از نظر انسانی این وظیفه را داریم تا جامعه پویا و خوشحال و جذاب داشته باشیم. برای اینکه پا را فراتر میگذاریم و تفکیک جنسیت نمیکنیم، نقش خود را عوض میکنیم و میخواهیم کمک نکنیم میگوییم همه دزد هستند یا همه قاچاقچی هستند. همه اینها باند هستند و این از سر باز کردن مسئولیت اجتماعی است. نشان دادن اینها بهمعنای نفی یا بهانهای برای انجام مسئولیتهای اجتماعی نیست. ما بهعنوان شهروند موظف هستیم مسئولیت اجتماعی خود را اجرا کنیم و نهادهای مختلفی که وجود دارند اعم از بهزیستی، شهرداری، NGOها و دولت در سطح کلان و... موظف هستند با کسانی که از این کودکان سوءاستفاده میکنند برخورد کنند و افراد سوءاستفادهگر را به مجازات برسانند و اعلام کنند. این تفکیک حیثیتهاست که بدان قائل هستیم. در طول سریال هم این روشن خواهد شد.
در ملکه گدایان داستان البرز را میبینیم، داستان افرا را میبینیم و داستان بچهها را میبینیم، انگار خردهروایتها زیاد است و داستانهای اصلی هم چنین هستند. مخاطب بخواهد بخشبخش اینها را ببیند، جزیرهجزیره قرار است ببیند یا درنهایت مجمعالجزایر هستند؟
مجمعالجزایر نیست، داستان مشخص است و قهرمانی دارد. آدمی بهناچار مجبور به بازگشت به کشور میشود، هویت او نقض میشود و او در پی اثبات هویت خود است و در این مسیر آدمهای مختلفی را ملاقات میکند تا به واقعیتهای زندگی خود دست یابد. واقعیتهایی که از او پنهان شده بود و الان باید بدان دست یابد و در این مسیر با آدمهای مختلفی گره میخورد و داستانها با او همراه میشود. اینطور نیست داستانها جزیرهای باشد. در ذیل این کنش یعنی خردهروایتها در تمام سریالهای بلند دنیا مثل سریالهای ما، باید جزئیات روایت را در راستای کنش اصلی بیان کنید. اگر با ساختار فیلمنامه به یک فیلمنامه سینمایی برخورد کنید یک نوع است و اگر با ساختار فیلمنامه سریال برخورد کنید به نحو دیگری است. این جزء لوازم قطعی سریال است، نه اینکه ایراد باشد.
این سریال چند قسمت است؟
ما ۳۶ قسمت داریم.
قسمت اول فوقالعاده بود و شاید مهمترین شکافی که ایجاد شد این بود که قسمت اول توقعات را خیلی بالا برد و پیشبینیهایی میشد، اما در ادامه، قسمتهای بعدی به آن قوت و قدرت و جذابیت قسمت اول نبود.
ما بهعنوان کسانی که محتوا تولید میکنیم معتقد هستیم که کمفروشی نکردیم و همه قسمتها، شگفتیهای و جذابیت خود را دارد و از مسیر معمایی خود عدول نکردیم و هر بار معمای جدیدی رو میشود، نقش جدیدی گفته میشود و قصه همچنان پرالتهاب و پرتنش جلو میرود و رابطهها ساخته شده و رابطهها مشخص شده است و توانسته بیننده را با خود همراه کند. این ذهنیت ما است. اینکه ممکن است برخی قسمتها به سلیقه شما یا هر بیننده دیگری بیشتر خوش بیاید و لذت بیشتری ببرد یکی از خاصیتهای سریالسازی است. زمانی تلاش ما این بود در تمام قسمتها این جذابیت را در اوج خود داشته باشیم، نه جذابیتهای کاذب!
یک نقد که به این سریال میشود شباهت آن به آوای باران است. از پخش آوای باران ۷ سال گذشته و دوباره مساله کودکان کار به شکل دیگری مطرح میشود و سهیلیزاده هم آوای باران را ساخته بود. اساسا استفاده از نمونههای داخلی کار مذمومی است.
من ابتدا درباره این موضوع بیان کنم که درباره کودکان کار پیش از آوای باران هم کارهایی ساخته شده است و یا کهنالگویی همچون الیور توئیست وجود دارد. این در جامعه ما از همان قضاوتهای لحظهای موضوعی است. چون به این موضوع برخورد کردید میگویید تکراری است، ولی از همه این موضوعات پیشتر ۱۰ اثر ساختهشده که میتوان گفت تکراری است. لحظه نگارش، روایت و داستانپردازیها و فرمت گفتمانی است که با هم متفاوت است؛ این هم خیلی متفاوت است. به این لحاظ شباهتی به کار آوای باران ندارد جز اینکه بگوییم در آنجا هم موضوع بچههای گدا بودند، ولی داستانپردازی و گفتمان حاکم در اثر کاملاً متفاوت است. این برای این اثر است. اصولا در ساختن آثار مختلف از آثار پیشتر خود امر طبیعی است و همهجای دنیا این امر مرسوم است، مثلا داستانی ساختهشده که میگویند ورژن امسال هم ساخته شود. یک فیلم معروف فرانسوی را یک ورژن فرانسویها و یک ورژن آمریکاییها ساختند. آمریکاییها آن را براساس روایت هالیوود و حادثهمحور یا اندیشهمحور ساختند.
یعنی هرکسی میتواند روایت خود را داشته باشد؟
این نوع قضاوتکردنها را علمی و شفاف نمیدانم. بیشتر مقاصد بهرهبرداریهای لحظهای و زرد از این میبینم. این ربطی به ملکه گدایان ندارد و، چون ساختهشده نباید ملکه گدایان ساخته شود؟ بهنظر من این موضوع منتفی است و باید حتما ساخته شود. اگر من داستان جذابی برای ادامه شخصیتها داشته باشم حتما باید بسازم. اصلا فکر نمیکردم، چون ملکه گدایان ساختهشده به من میگویند آوای باران ساخته شد و تمام! این روایت و بحث دیگری است. قصه آدمهای دیگر و شخصیتهای دیگر است. این بهرهبرداری فردی بود که خود را کشف کنیم. بهنظر من این از بعد جامعه ایران باب است، ولی اگر بدون هیچ تغییر و خلاقیتی و بدون هیچ قصه متفاوتی، عینا همان را بیان کنیم دزدی میشود. کپیبرداری با اقتباس یا الهامگرفتن خیلی تفاوت دارد. مثل این است که کتاب کسی را با دستخط خود بنویسید و بگویید برای من است. آن رسمالخط فکری مختص نویسنده اصلی است. اگر با دستخط خود بنویسید کپی برابر اصل میشود. مطمئن باشید اگر کپی برابر اصل آوای باران بودیم مخاطب ما را دوست نداشت، چون جنس فیک هیچگاه جذاب نیست. این از نظر ما مذموم است، بهخاطر همین این نوع قیاسها و قضاوتها تکی و دمدستی است و ممکن است در آن سوءاستفادهها و بهرهبرداریهای سیاسی خاص انجام شود.
یکی از نقدها تصویری است که از طبقه متوسط یا حاشیهای یا فقیرنشین ارائه میشود. انگار شاهد المانهای ظاهری همانند جوراب سوراخ و نوع حرفزدن کلیشهای هستیم. یکجاهایی حرفهای فلسفی میشنویم. پسری که با موتور میآید در جاهایی صحبتهایی میکند که انگار جنس کلام او برای طبقه او نیست. اینها تناقض است یا طبقه اجتماعی حاشیهای ما همین است؟
اولا ما بهدلیل فضای اقتصادی و شکاف اقتصادی وحشتناک تقریبا طبقه متوسط نرمال را ندیدهایم. طبقه متوسط نرمال ما بهسمت فقر و حاشیهنشینی رفته است. مجبور هستیم این مساله را بیان کنیم. طبقه متوسط بهمعنای نرمال نداریم، جامعه ما بین طبقه بالادستی و متوسط و فرودست از لحاظ اقتصادی نیست. هریک از اینها آداب، تفکر اجتماعی و رفتاری خود را دارد. بخش زیادی از طبقه متوسط بهسمت طبقه فرودست میرود و با خود فرهنگ را میبرد ما بنابراین ممکن است شما در طبقه فرودست آدمهایی را ببینید که بگویید این برای این طبقه نیست. او از طبقه متوسط بهدلیل شکاف اقتصادی سر خورده و به پایین آمده است. اگر این بحث را دنبال کنیم، در جامعه فرودست از این جملات میشنویم. اتفاقا یکی از تناقضات جذاب این است که سطح لایههای اجتماعی ما با انفجار اطلاعاتی در فضای مجازی مثل قدیم نیست و ممکن است من بهعنوان فرد بیسواد جملهای بهغایت فلسفی بگویم که برای من نیست و متعلق به طبقه من هم نیست. من طوطیوار فضای مجازی را دنبال میکنم. یکباره جملهای میگویید که طرف مقابل تصور میکند من کتاب نیچه خواندهام! یک جمله از نیچه را در جایی نقل کردهاند و من خوشم آمده و بیان میکنم؛ بنابراین نگاه ما به طبقه فرودست امروز با توجه به تغییر شرایط اجتماعی و اطلاعاتی جامعه باید تغییر کند. نمیتوانیم نگاه کلیشهای گذشته را داشته باشیم. در گذشته امکان نداشت کسی راجعبه موضوع روز میکروذرات اطلاعات داشته باشد. من میگویم ممکن است بچهای طی استفاده موبایل فرسوده و اینترنت نابود به اطلاعاتی برسد که بهدلیل فهم و درک آن اطلاعات نیست. فاز دیگر این است که در لابهلای طبقهای که میخواهیم در جامعه فرودست نشان دهیم کلیشهای نیست و نمیخواهیم بگوییم همه بیفرهنگ و بدبخت و نفهم هستند. اتفاقا در همین قشر افرادی هستند که خیلی بااخلاق، باشعور و بافرهنگ هستند. منبع: روزنامه فرهیختگان
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: سیفی آزاد آوای باران سریال ملکه گدایان ملکه گدایان طبقه متوسط کودکان کار تحلیل شخصی آوای باران ساخته شده ساخته شد نهاد ها جا هایی قسمت ها بچه ها راه حل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۰۴۸۰۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طهرانچی: دانشگاه آزاد اسلامی در پی نظام تعلیم و تربیت «احسن» است
به گزارش گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نشست مدیران آموزشی دانشکدههای تعلیم و تربیت و مدیران گروه علوم تربیتی معاونت علوم تربیتی و مهارتی دانشگاه آزاد اسلامی صبح امروز با حضور دکتر محمدمهدی طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به میزبانی واحد اصفهان برگزار شد.
دکتر طهرانچی در ابتدای این نشست با تبریک روز معلم گفت: خدا را شاکرم که در روز معلم در خدمت عزیزانی هستیم که در دانشگاه معلم هستند و بر جریان تعلیم و تربیت مدیریت میکنند. همکاران سما نماد معلمان دانشگاه هستند و این روز را به همه این عزیزان و اساتید تبریک میگویم. روز معلم، روز بزرگ و نماد شکر است.
وی با ارائه سخنرانی با موضوع «نظام تعلیم و تربیت احسن» گفت: حرکت به سمت نظام تعلیم و تربیت احسن، یک تحول اجتنابناپذیر است که باید آن را جدی گرفت. در محیط مدرسه، ما درگیر علم هستیم اما دانشآموزان و دانشجویان درگیر حل مسئله و بالا رفتن خود هستند. این نظام، نردبانی است که ستون آن تعلیم و تربیت و دانش بوده و باید جایگاه خود را حفظ کند.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اهمیت قلم و نقش معلمی، تصریح کرد: قلم نه تنها خود بلکه آنچه مینگارد نیز بسیار ارزشمند است؛ پس آنچه در اختیار ماست درواقع ابزار شریفی است چرا که خداوند به جای سایر ابزارها به قلم سوگند یاد کرده و میفرماید «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ». پس ما با افتخار قلم در دست میگیریم و از آنچه مینگاریم، مراقبت میکنیم و شأن این قسم الهی را پاس میداریم، چرا که آنچه نگاشته میشود، نه تنها در قالب زمان و مکان؛ بلکه آثار فرازمان و فرامکان دارد و به همین دلیل نقش و جایگاه معلمی بسیار ارزشمند است چون ابزار آن مورد قسم الهی واقع شده است. در قرآن کریم همه سوگندها به مخلوقات الهی است و تنها یک قسم به چیزی است که انسان آن را خلق کرده و آن هم قلم است.
دکتر طهرانچی به آیه 80 سوره انبیاء اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیه شریفه میفرماید معلم است و به داود یاد میدهد. این یعنی وقتی ما هم چیزی را یاد میدهیم، اراده حضرت حق را پیاده میکنیم. همچنین خداوند در مقابل آنچه به حضرت داود آموزش داد، میفرماید که تعلیم یک جهت فردی دارد و یک جهت اجتماعی که «لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» به آثار اجتماعی تعلیم اشاره دارد و در پایان آیه نیز به شکرگذاری جامعه تأکید میشود. در این آیه شریفه خداوند علم و فناوری را برای کسی که مورد خطاب است، یاد میدهد اما مردم باید شاکر باشند. شکر نعمت وجود معلم یعنی این روز را نه تنها در دانشگاه بلکه در جامعه نیز باید گرامی بداریم. شکر معنای وسیعی دارد و یک وظیفه است؛ فقط زبانی نیست. البته معلمی این شأن را دارد که خداوند به او آموزش میدهد و او این آموزش را به دیگران منتقل میکند.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: وقتی موسی (ع) به دنبال معلم میگشت، او را در سه ویژگی عبودیت خدا، محبت و مهرورزی و عالم بودن یافت. بنابراین یک معلم باید اول عبد خدا باشد و لطیف و مهربان و عالم باشد. معلمی که یادگیری خود را ادامه ندهد، معلم نیست. باید یک معلم همواره در حال آموختن باشد. اگر فردی اینچنین بود، باید شاگردی او را کرد.
وی افزود: هیچ اشکالی ندارد که شاگرد، معلم را به عنوان نردبان رشد خود ببیند چرا که علم مسیر رشد است و باید در آن شاگردی کرد تا بتوان از نردبان دانایی بالا رفت.
دکتر طهرانچی با اشاره به چرایی تغییر ساختار در حوزه تعلیم و تربیت، گفت: دانشگاهها را میتوان به دو نوع نخبگانی و اجتماعی تقسیم کرد که دانشگاه آزاد اسلامی در نوع دانشگاه گسترده و اجتماعی قرار میگیرد و با دانشگاهی مانند دانشگاه تهران که از جنس نخبگانی است، تفاوت دارد. سیر اولین اعزامهای دانشجو به فرانسه به گونهای بود که با علوم پایه و علوم انسانی کاری نداشتند و به همین دلیل ماحصل این اعزامها، ترجمه و نظام دیوانی فرانسه شد اما در 16 آذر 1332 به صورت رسمی نظام علمی ایران از فرانسه به آمریکا تغییر یافت و از آن سال یک گروه مستشاری در وزارت فرهنگ ایران مستقر شدند و هر دانشگاهی که در کشور راه اندازی میشد، باید به تأیید این کمیته میرسید. به همین دلیل آنچه در نظام آموزش عالی وارد شد، یک مفهوم است که مانند گلخانه و تزئینی بود.
وی خاطرنشان کرد: اونیورسیته یک نهاد جامع و الگوی کوچکی از جامعه در حال ساخت غرب برای خلق و پیاده سازی مفاهیم راهبران فکری و سیاسی نظام سلطه در خلق تمدن غربی است و آنچه ما در دانشگاهها به عنوان علم به آن میپردازیم، دانش (science) است که به آن در این دوره علم جدید میگوییم. در اروپا با تکیه بر میراث گذشتگان برمبنای نگاهی نو پدید آمد و پیشرفت کرد.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: همانطور که در تعریف دانش بیان شد، science تکیه بر میراث دارد اما ارتباط مستقیم با گذشته ندارد و به همین دلیل روانشناسی ادامه علم النفس یا علوم تربیتی در ادامه جریان تربیتی دوره اسلامی نیست بلکه همه اینها وارداتی هستند.
وی با اشاره به اجزای مختلف علم و با بیان اینکه علم دارای ساحت، لایه، مؤلفه، ابعاد، رابطه و کنشگران است و این در حالی است که ما فقط به کنشگران آن توجه داشته و گزارهها را میبینیم و به همین دلیل بیانکننده گزارههای غربی شدهایم و کسی معلم تر است که گزارهها را بهتر توضیح دهد، گفت: واقعیت این است که در نظام علمی به اهداف، روش، نظریهها، رویکرد، مکاتب و سنت و قواعد حاکم توجه نداشتهایم و به همین دلیل در علم درگیر قوانین و مدیریت شدهایم و کاری با نظام، فناوری، ابزار، قالب، برنامهریزی و سیاستگذاری نداریم. به همین دلیل تنظیمکننده جهت علمی کشورها فرانهادهایی به عنوان ژورنالهای پژوهشی هستند که توسط بنیادهای بین المللی هدایت میشوند که نماد یکی از آنها (الزویر) درخت ممنوعه است.
دکتر طهرانچی ادامه داد: در واقعیت هم اگر نگاه کنیم، کدام رشته را میتوانیم ببینیم که در کشور ما اجرایی میشود اما نمونه غربی ندارد؟ وقتی پیشنهاد راهاندازی رشته میدهیم، مستندات آن را میخواهند. همه اینها برای این است که ما نظامها، قالبها و... را از غرب وارد کردهایم.
وی خاطرنشان کرد: جریان علم مانند قطار است و رئیس قطار و لکوموتیوران هرکس که باشد، قطار مسیر ریلی خود را طی میکند. آنچه در ذهن ماست، عبور از قواعد و نظامات است چرا که تاکنون نتیجه آن زیبا نبوده و این فلسفه نگاه ما در دانشگاه آزاد اسلامی است. به همین دلیل منطقه منازعه را در سیاستگذاری و سنت و قواعد حاکم بر نظام علمی قرار دادیم.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به نگاه غرب به علم، گفت: در دسته بندی علم غرب انسان، جامعه و طبیعت وجود دارد. البته در ابتدا فقط رابطه علم با انسان، طبیعت و جامعه دیده شده بود اما بعدها ارتباط طبیعت و جامعه هم در این نگاه لحاظ شد. با این حال، این دستهبندی یک سکولاریسم مطلق در علم است و خدای خالق رب العالمین در آن جایی ندارد. خداوند درباره این نوع نگاه در آیه 7 سوره روم میفرماید «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ». واقعیت این است که نظام علمی ما در این قالب و مدل قرار دارد؛ با این تفاوت که کلاسهایمان را با بسم ا... و بنام خدا آغاز میکنیم اما در قالب مفاهیم و مدلهای سکولاریسم غرب قرار گرفتهایم. واقعیت این است که با بسم ا... گفتن، علم الهی نمیشود همانطور که اگر حیوانی حرامگوشت را با بسم ا... ورو به قبله ذبح کنیم، حلال نمیشود.
وی افزود: ما در علم با مفاهیم انسان، شناخت، آموزش، یادگیری، پارادایم، مکتب فلسفی و جهانبینی مواجه هستیم و به هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی توجه داریم که به آن دینشناختی هم اضافه کردیم اما دین در متن و هنگام پرورش نیست. به همین دلیل به مکاتب فلسفی غربی ازجمله رئالیسم، ایدهآلیسم، طبیعتگرایی و... توجه کردهایم.
دکتر طهرانچی با بیان اینکه نهاد تعلیم و تربیت، روش تدریس، برنامهریزی درسی، رابطه استاد و دانشجو و... گزارههایی مبتنی بر نظریههایی است که در یک مکتب فکری تعیین میشود، گفت: اشکال ما این است که قرآن را مهجور گذاشته و به سراغ مکاتب فلسفی غرب رفتهایم.
وی با اشاره به آیه 30 سوره فرقان گفت: پیامبر (ص) گلایه میکند که قومش قرآن را مهجور گذاشته و از آن گذشته است (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا). این در حالی است که قرآن کریم نسخه نجاتبخش و شفابخش انسانهاست. پیامبر (ص) در حدیثی نیز میفرماید «أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَهُ مَا اسْتَطَعْتُم». قرآن کریم در این حدیث، به عنوان تربیتکننده و فرهنگستان است؛ بنابراین ما باید مکتب قرآن و اهل بیت (ع) را شاگردی کنیم.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با تأکید بر اینکه مبانی اسلام دعوای علم و دین نیست؛ بلکه دعوای علم و ایمان است، گفت: خداوند متعال در آیه 11 سوره مجادله میفرماید « ... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ». بدین معنی که خداوند مقام اهل ایمان و دانشمندان را در دو جهان رفیع میگرداند.
دکتر طهرانچی با اشاره به کتاب «إحصاء العلوم» فارابی اظهار داشت: ما در مدل و ساختار علمی خود، خداوند خالق رب العالمین را محور داشتیم و در آن رابطه انسان با خداوند، جامعه و طبیعت را تعریف کرده بودیم. در این دستهبندی، علم الهی به رابطه انسان با خداوند، علم مدنی به رابطه انسان با جامعه و علم طبیعی به رابطه انسان با طبیعت میپرداخت و آن بخش مربوط به انسان خلیفه الله هم، علم فقه و کلام و علم زبان، منطق و ریاضیات بود.
وی با بیان اینکه انسان دارای بینش، دانش، گرایش و توانش است، گفت: در نظام تعلیم و تربیت احسن باید به این چهار مقوله توجه داشته باشیم تا بتوانیم در منش و کنش تأثیرگذار باشیم. کنش یک عقبه دارد که دانش و همت است و دو بازوی فرصت و تهدیدکننده دارد که بینش و گرایش است. بنابراین اگر کسی در بینش به عالم آخرت باور نداشته باشد، مصداق «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» خواهد بود.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: همچنین اگر فردی دارای بینش، دانش و گرایش درستی باشد اما عزم و توانش نداشته باشد هم انسان موفقی نخواهد شد. به همین دلیل باید دانش، گرایش، بینش و مدلی برای توانش صحیح داشته باشیم تا سمع، ابصار و افئده یعنی دیدن و گرویدن ما درست باشد و توانایی داشته باشیم.
وی درباره اینکه چه چیزی را چگونه و در چه سنی آموزش دهیم، تصریح کرد: تاکنون مدارس مختلفی به عنوان مدارس شناختی و رفتاری راهاندازی شدهاند اما سؤال این است که پشتوانه فکری و نظریه آنها کجاست. در اسلام، دورههای تربیت و رشد به سه دوره 7 ساله تقسیم میشود که 7 سال اول خانوادهمحور بوده و دوره سیادت کودک است، 7 سال دوم مربوط به آموزش ابتدایی و دوران تأدیب و آموزش بوده و 7 سال سوم که آموزش متوسطه و مقطع کارشناسی است، دوره تربیت اجتماعی و دوران وزارت جوان است. ما باید در مدلهای تربیتی خود به این مفاهیم توجه داشته باشیم و از نامه 31 نهج البلاغه الگو بگیریم.
دکتر طهرانچی به کتاب دوم «مبانی تربیت» از مجموعه ادب الهی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی اشاره کرد و گفت: ایشان با اشاره به آیه 6 سوره تحریم میفرمودند «در باب مرابطه با نفس، انسان هم باید در سازندگی خودش و هم در سازندگی دیگران وارد شود و نسبت به هردو مسئولیت دارد. مجموعه دلسوزی باید در سه رابطه اصول اعتقادی، مسائل اخلاقی و مسائل علمی باشد.» باید خودمان عبد خدا، مهرورز و عالم باشیم تا بتوانیم شاگردان را در مسیر اعتقادی، اخلاقی و علمی تربیت کنیم.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: امیرالمومنین (ع) در حدیثی میفرماید «النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبَّانِی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیل نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ» بدین معنی که «مردم سه دستهاند: گروه اول دانشمندان الهی هستند که مربی مردمند، گروه دوم کسانی که خود فاقد دانش هستند ولی در سایه نور دانش دانشمندان حرکت میکنند و در پی تحصیل علم هستند و گروه سوم انسانهایی که نه خود راه را میدانند و نه از رهروان، راه را میپرسند. آدمهایی که نه خود عالمند و نه بر علم عالم تکیه میزنند.» همچنین امام کاظم (ع) میفرماید «لا عِلمَ إلاّ مِن عالِمٍ رَبّانِيٍّ و مَعرِفَةُ العالِمِ بِالعَقلِ» (علم جز از عالم ربّانى به دست نيايد و شناخت چنين عالمى به خِرَد است). استاد دانشگاه باید عالم ربانی و استاد مربی باشد.
وی با اشاره به وظایف تربیتی که در قرآن به آنها اشاره شده است، گفت: خداوند متعال در آیه 17 سوره لقمان به تربیت فرزندان، در آیه 132 سوره طه به فرزندان همفکر، در آیه 145 سوره اعراف به همه مخاطبان و در آیه 199 سوره اعراف نیز به همه همکیشان وظایف تربیتی را برشمرده است.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: در نظام تعلیم و تربیت احسن، دانشگاه دارای چهار نظام تربیتی، علمی، فناوری و فرهنگی است که وظیفه جهتدهی دانشگاه با حوزه فرهنگ است. در چهره نوین دانشگاه آزاد اسلامی میخواهیم دانشگاهی جامعهپرداز در کنار جامعه دانش و حکمت بنیان داشته باشیم. در این مدل، دانشگاه دانش تخصصی و مهارتی را از طریق گروههای علمی و نظام پایه و عرصه ارائه میکند و برای برقراری ارتباط بین دانشگاه و جامعه، به دنبال تبدیل شدن به دانشگاه خلاق و نوآور هستیم تا از طریق دانایی و توانایی گروهی، با ایجاد دانشکدههای موضوعی و شبکه نوآوری، بین دانشگاه و جامعه فرهیخته که دارای اقتصاد و امنیت است، پلی برقرار کنیم. با ایجاد این پل، جامعه به دانایی و توانایی اجتماعی میرسد که میتواند سبک زندگی ساز بوده و حکمرانی در اقتصاد و امنیت داشته باشد.
انتهای پیام/